@~@~@~@~@~@
دختری از کوچه باغی میگذشت
یک پسر در راه ناگه سبز گشت
در پی اش افتاد و گفتا او سلام
بعد از ان دیگر نگفت او یک کلام
دختر اما ناگهان و بی درنگ
سوی او برگشت مانند پلنگ
گفت با او بچه پروی خفن
می دهی زحمت به بانویی چو من؟
من که نامم هست آزیتای صدر
من که زیبایم مثال ماه بدر
من که در نبش خیابان بهار
میکنم در شرکت رایانه کار
دختری چون من که خیلی خانمه
بیشت و شش ساله _مجرد_دیپلمه
دختری که خانه اش در شهرک است
کوی پنجم_نبش کوچه_نمره شصت
در چه مورد با تو گردد هم کلام
با تو من حرفی ندارم والسلام
@~@~@~@~@~@
..*~~~~~~~*..
درس عشقی که شد از عهد دبستان از بر
سینه دفتر کند و دفتر و دیوان از بر
بلبل از دولت گل بود که در مکتب عشق
شد به هر زیر و بم نغمه و دستان از بر
یاد از آن مکتب عشقی که گلش بود و چو من
بلبلی داشت همه درس گلستان از بر
درک معنی غرض است ارنه به مکتبخانه
عم جزوش بود آن طفل سبق خوان از بر
هر کلیدی نگشاید در گنجینه راز
خلعت خواجه بود خواندن قرآن از بر
ساز خود همراه سوز دل آوازی کن
کوبه هر پنجه حریف است و به الحان از بر
صبحدم قرار زند بر سر دیوار،کلاغ
درس خود میکند این بچه شیطان از بر
هرگز از کاسب بازار نپرسی ره عشق
کوره حجره روان کرده و دکان از بر
مرد دانا نکند روی زر و سیم حساب
دارد این مسئله را مردم نادان از بر
درک بی مهری دنیاست کمی دیر آغاز
لیک هرکس کند این قصه به پایان از بر
از اجل پرس که آمار و نشانی ها را
فوت آب است و در مفلس و اعیان از بر
یا رب این دفتر ایام بگردان با ما
گو دگر صفحه کن از نسخه دوران از بر
شهریارا تو به تبریز نشستی و رقیب
شد به هر کوچه و پس کوچه تهران از بر
..*~~~~~~~*..
استاد شهریار